حدود سه سال پیش که وارد دانشگاه شدم، هیچ ایدهای از مقاطع مختلف رشته پزشکی نداشتم. دوستانم که یک سال زودتر از من وارد دانشگاه شده بودند هر از گاهی از شرایط و درسها تعریف میکردند و تصویر خیلی ناقصی برای من شکل گرفته بود.
حال که روزهای پایانی مقطع فیزیوپاتولوژی را میگذرانم و در آستانه ورود به بیمارستان و مقطع کارآموزی (در دانشگاه ما به سال اول کارآموزی استیودنتی میگویند) هستم تقریباً میدانم چه مسیری پیش رو دارم. البته هنوز مقداری ابهام وجود دارد که الان سعی در از بین بردنش نخواهم کرد.
برای توصیف حال این روزهای خودم عنوان نوشته را از شاملو قرض گرفتم. هرچند او در این شعر خود از موضوع دیگری سخن میگوید ولی خواندن قسمتی از آن خالی از لطف نیست.
انسان زاده شدن تجسّدِ وظیفه بود:
توانِ دوستداشتن و دوستداشتهشدن
توانِ شنفتن
توانِ دیدن و گفتن
توانِ اندُهگین و شادمانشدن
توانِ خندیدن به وسعتِ دل، توانِ گریستن از سُویدای جان
توانِ گردن به غرور برافراشتن در ارتفاعِ شُکوهناکِ فروتنی
توانِ جلیلِ به دوش بردنِ بارِ امانت
و توانِ غمناکِ تحملِ تنهایی
تنهایی
تنهایی
تنهایی عریان.
انسان
دشواری وظیفه است.
احمد شاملو
برای ورود رسمی به بیمارستان هیجان دارم ولی دوست داشتم زمان این مرحله شرایط عادی باشد و کشور درگیر پاندمی نباشد. هرچند برای خیلیها این موضوع خوشحال کنندهاست. چون زمان حضور ما در بخشها مقدار زیادی کاهش یافته و کسی توقع حضور ما را هم ندارد.
از الان میدانم حضور در بیمارستان با چیزی که تصور میکردم متفاوت است ولی همچنان برایش شوق دارم. همانطوری که همیشه برای مراحل جدید زندگی شوق داشتم.
میدانم سال اول کارآموزی قرار نیست خیلی “پزشکی” کنم و احتمالاً مقدار زیادی از زمان به کاغذبازی خواهد گذشت. ولی قصد دارم از همان قسمت کمی که میشود پزشکی را یاد گرفت هم نهایت استفاده را ببرم.
چالش برانگیزترین قسمت آن برای من ارتباط خوب برقرار کردن با بیماران است. چیزی که میدانم ضروری است و همچنان میدانم که تعداد انگشتشماری به آن اهمیت میدهند، چه برسد که بخواهند آن را عملی کنند.
قصد دارم در این مدت باقیمانده خودم را آماده کنم. آماده برای شرایطی که ممکن است با آنها رو به رو شوم و نقش تعیینکنندهای داشته باشم. از مدتها قبل این نگرانی را داشتم که نکند آماده نبودن من باعث از دست رفتن جانی شود.
با شرایط الان که در مورد همه چیز ابهام وجود دارد و حتی هنوز معلوم نیست با کدام بخش شروع خواهد شد و چه مدت خواهد بود، تنها چیزی که میدانم این است که این دوران بازنخواهد گشت و نمیخواهم حسرت خوب استفاده نکردن از آن را سالهای بعد داشته باشم.
با گفتن این حرفها خواستم حس و حالم را در این دوران اینجا ثبت کنم و امیدوارم شرایط طوری پیش برود که شور و اشتیاق من باقی بماند. پیش رفتن بدون آن اگر غیرممکن نباشد، بسیار سخت است.
8 دیدگاه روشن در آستانه
این از بخت خوش من هست که با تو آشنا شدم که این نگاه رو داری در بین تمام کسانی که تونستند با وجود این دیوارهای کوتاه، وارد دانشکدههای پزشکی بشن – چه در جایگاه هیئت علمی و چه در جایگاه دانشجو.
به من لطف داری تو. برای من هم همینطور هست و مسیر الانم رو مدیون تو و کمکهات هستم. یک روزی ازشون مینویسم.
خیلیخوبه که ادمایی با همچین دیدی بیشتر بشن تا این ذهنیت بدی که خیلی از پزشک ها بوجود اوردند و باعث شدن زحمت شبانه روزی قشر کثیری زیر دیدگاه پولکی بودن و … نادیده گرفته بشه. کرونا درسته جون خیلی از پزشک ها و پرستار ها رو گرفت متاسفانه اما خوب یه چیز خوب داشت و اون این بود که نشون داد چه قشری هستند افراد درمان و سلامت و چه افراد پستی هستند مثل مجید حسینی که سعی کردند به صورت کاملا از قبل تعیین شده ذهنیت ها رو نسبت به پزشکان بد کنند♥️
متاسفانه سیستم آموزش پزشکی به اندازه کافی به این چیزها اهمیت نمیده ولی اگر برای خودمون یک role model خوب پیدا کنیم همه چیز بهتر میشه. کم نیستن پزشکایی که پزشکی رو بیزینس میبینن و فراموش کردن اصل داستان رو. ولی نمیشه خشک و تر رو باهم سوزوند موافقم باهات و خوشحالم تو هم مثل من فکر میکنی.
خوشحالم از بابت خواندن این جملات. جنبه ی اخلاقی و competence شاید کمی کمتر از اهمیتی ک دارن بهشون پرداخته میشه. امیدوارکننده است که میبینم کسانی هستند که چنین دیدی دارن. باشد در این مسیر موفق باشیم همکلاسی 🙂
این چیزها این روزها دغدغه کمتر کسی هست و من هم خوشحال میشم هر دفعه که چنین افراد دغدغهمندی رو میبینم. مسیر طولانیای داریم و من هم امیدوارم موفق باشیم. خوشحال شدم برام نوشتی.
سلام،
درسته مثل شما ادبیات خوبی ندارم ولی از خوندن وبلاگتون بسیار لذت بردم و امیدوارم وقت با شما یار باشه تا بیشتر بنویسین، خوشحال میشم اگه پند و اندرزی به دوستان ترم پایینی دارین در اشتراک بگذارین، از طرف یک ترم اولی 🙂
سلام علی جان
خیلی خوشحالم که دانشجویان پزشکی ای که از مسیرشون مینویسند داره بیشتر میشه؛
و چقدر خوب که چنین دغدغه ای داری
امیدوارم در این مسیر تجربه های زیادی کسب کنی